
دو دختر مخالف 💙💜 p5
سلامممم 💃💃💃
چطورید قشنگا 😉
تابستون تون چطوری میگذره؟
من که عالی کلاسی چیزی میرید؟
من که زبان میرم شما چطور؟
اومدم ادامشو بنویسم برو ادامه تا بخونی 😁
واقعا دوسش دارید؟
✧・゚: *✧・゚:*
اسلای 💜
( چشاشو باز میکنه کم کم خودتون دیگه تصور کنید 💚)
+خیلی ممنون دکتر ازتون خیلی متشکرم خیلی کمک کردید
- نه بابا من که کار خاصی نکردم این شما بودی که نجاتشون دادی 😊
هااا چی شده؟ من کجام!؟ الان چه زمانییهه؟!؟! مامان بابام کو؟!
💜 اایینججاا..... ککجااس؟
+ اوه به هوش اومدی؟ اینجا بیمارستانه
💜 چییییی؟ چچراا؟!
+ خب... ( تعریف کردن کل اتفاقات)
💜 چییی؟
+ به خودت فشار نیار حالت بدتر میشه هااا
و از هوش رفت 🤦🏻♀️
+ ای بابا باز این غش کرد 😑
چند هفته بعد ( که حالش کاملا خوب شده)
💜 الان میتونم بپرسم تو چه زمانی هستیم؟
+ خب راستش ما تو سال 2025/6/29 هستیم
صبر کن ببینم
( اتفاقات توی ذهنشه)
خانم معلم : خب بچه ها امروز تاریخ 2/1 هستش و امروز شما اردو دارین
بیاین بریم که دیر نشه
فاکی : اخجونننننن 🥳
( دیگه از ذهنش برمیگرده به این دنیا 😁)
+ اهای حالت خوبه؟ چرا خشکت زد؟
💜 یعنی من الان 4 ماهه اینجام؟!؟
+ اوه!! فک نمیکردم انقد زود متوجه بشی
💜 منو برگردون پیش مامان بابام
+ اوکی ولی من تورو نمیشناسم
💜 اووفف من اسمم اسلای هست دیگه بریم؟
+ بریم بابا منم شوگیم 😒
+ میگم اسم مدرست رو یادته؟ ببریمت اونجا از اونجا برو خونه
💜 اره اره یادمه اسمش توی مایه های انجل بود فک کنم همونه
+ اوکی پس بریم من توی مپ پیداش کردم...............
بچه ها منتظر پارت بعدی باشید که خیلی هیجانی تر هستش و
بای بای گوگولی های من ☄️🪐😘