تصویر هدر بخش پست‌ها

🪄 همه چی کده 🪄

توی این وبلاگ همه چی اپ میشه پس برو حالشو ببر کپی نکنین ❗

کاور درستـ.......

کاور درستـ.......

| ✦💜 Sana 💜✦

سلام دوباره بچه ها من برای هر داستانی یا هر پستی کاور درست میکنم پس اگه دوست داشتین میتونین بهم بگین درست کنم عکس های خوشگل دارم و شما هم میتونین عکس رو که میخواین واسه رمانتون رو بفرستین 

ممنون میشم واستون کاور درست کنم ^-^ ❤~❤ 

و این کاور هایی که دارید میبینید رو خودم درست کردم

بای عشقولا 

سلام

سلام

| ✦💜 Sana 💜✦

دوستان سلام میدونم که تو پست قبل گفتم دیگه رمان نمینویسم اما شاید بدم ولی هر روز نه شما هارم مسخره نکردم که برای همیشه میرم تو پست قبل عجله داشتم و یهویی گفتم واقعا شرمنده 😔 شاید امروز ادامه رمان رو بدم 

بای 

لیدی و راون P4

لیدی و راون P4

| ✦💜 Sana 💜✦

سیلام بیریم بیخونیم 

وقتی داشتم ناهارم رو میخوردم یهو دیدم ژولی جلوم وایساده یکم هم اومد جلو و ناهارمو ریخت روم منم خیلی عصبانی شدم و از جام بلند شدم و گفتم چطور جرعت کردی که یهو هلم داد و زد به چاک اون موقع هیچ کس کنارم نبود کسی منو ندید که افتادم زمین که یهو دیدم یه دست به سمتم دراز شده دیدم اون راون بود چون کسی دیگه ای نبود دستمو گذاشتم رو دستش و پاشدم و دیدم ژولی داشت حرص میخورد و از راون تشکر کردم که کمکم کرد 

                     -چند روز بعد............-

راون:

داشتم به سمت کلاسم میرفتم که پوستر جشن رو دیدم و با خوش حالی به سمت مت رفتم و بهش گفتم اونم به ایلا گفت ایلا هم به لیدی گفت و همینجوری کل کلاس باخبر شدن 

لیدی : 

وقتی ایلا گفت که جشن 2 روزه دیگه برگزار میشه منم خوشحال شدم و سریع بعد از مدرسه رفتم لباس بخرم 

                                  - روز جشن -  

لیدی : 

روز جشن موهامو باز کردم و یه پاپیون از موهام رو بستم و لباسی که خریده بودم رو پوشیدم وقتی وارد جشن شدم من از همه خوشگل تر بودم 

که یهو............ 

بازم جای حساس تموم کردم 🙂

تمومید تا پارت بعد بایی🙃