تصویر هدر بخش پست‌ها

🪄 همه چی کده 🪄

توی این وبلاگ همه چی اپ میشه پس برو حالشو ببر کپی نکنین ❗

💜 لیدی و راون 💜 p۵ + معرفی شخصیت جدید

💜 لیدی و راون 💜 p۵ + معرفی شخصیت جدید

| ✦💜 Sana 💜✦

چرا داری منو نگاه میکنی بورو بخون دیگه عه عه عه دوباره که داری منو نگاه میکنی بورو بخون 😠

________________________________________________________________

لیدی : 

که یهو دیدم یه دختری از در جشن وارد شد و همه نگاها سمت اون رفت یه تیپ سبز و سیاه زده بود و چطوری بگم یه تیپ گنگ  ( عکس رو بعدا میزارم حالا تو بخون ادامه رو ).... 

راون : 

یهو دیدم یه دختره اومد تو یه تیپ گنگ زده و همه جذب اون شدن تا من و لیدی موندیم رفتیم پیشش و اسمشو ازش پرسیدم اسمش کاگا بود دیدم لیدی از عصبانیت صورتش سرخ شده و با چشمای پر از اشک از جشن بیرون رفت.... 

لیدی : 

وقتی دیدم همه رفتن پیشش من و راون هم رفتیم 

( نکته : اینجا راون عاشق لیدی و لیدی از راون متنفره )

اسمش کاگا بود فکر میکردم فقط من از همه خوشگل تر بودم از یه طرف عصبانی شدم و از یه طرف اشک میریختم چون یاد روزی افتادم که برای اولین بار این صحنه مال من بود اون موقع منم انقدر خوشگل بودن ولی هیچ کس پیشم نیومد بهم اهمیت ندادن

و به طور یواشکی و اشک ریختن از اونجا خارج شدم و رفتم روی سکوی مدرسه نشستم و گریه کردم که ناگهانـ...... 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بیا پایین تر 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پایین تر 🤭

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

باد شدیدی وزید و بارون شروع به باریدن کرد کاملا خیس شده بودم و چون اون ور حیاط بودم و راه به کلاس ها دور بود ( حیاطشون خیلی بزگ بود ) به سختی خودمو به نصف راه رسوندم رعدوبرق میزد و نمیتونستم برم زیر درخت همونجا وسط حیاط بیهوش شدم و افتادم زمین 

راون : 

لیدی رو دیدم که با اشک به سمت بیرون رفت و اون ور حیاط روی سکو نشست و گریه کرد بعد باد شدیدی وزید و بارون اومد لیدی از سر تا پا خیس شد و تو باد شدید سردش شد که دیدم داره میاد به سمت مدرسه که یهو از هوش رفت و افتاد زمین منم بدو بدو رفتم و ژاکتمو روش انداختم و با خودم به سمت جشن بردم چون گرم بود وقتی در رو باز کردم و همه رو صدا زدم تا لیدی رو به هوش بیارن همه به سمتش هجوم اوردن پیشش دستشو مالیدیم تا به هوش بیاد که نیومد داشتم نگران میشدم تا مت اومد و گفت داداش نگران نباش به دکتر زنگ زدم الان میاد کمی صبر کردیم و تا اینکه دکتر بیاد دستشو مالیدم که دیدم دکتر اومد و معاینش کرد داشت همه تلاششو میکرد قلبم داشت از جا کنده میشد که........... 

اینم عکس کاگا 👆🏻💚🖤

 

 

 

 

باز جای حساس تموم کردم ایندفعه خیلی زیاد شد ها 3302 کاراکتر شد 

بدرود تا پارت بعدی منتظر پارت بعدی حتما باشید 😘😘😘