
خانواده ای از جنس جاسوس p2
خب از اونجایی که هیچ نظر و لایکی نداشت اما پر بازدید بود گفتم ادامه بدم راستی اگه بخواین ادامه بدم یا ندم تو این لینک بهم بگین
https://sanavblag.blogix.ir/poll/1
خب تا منو نکشتین بریم ادامه 🥰❤⥢
لوید :
ها همشونو درست جواب داد معلومه که دست کمش گرفتم اِم اقا من این دختر رو قبول میکنم
انیا :
منو به خونش برد و بهم گفت که اگه کسی ازم پرسید من دخترشم بگم من دخترش هستم بعدش من رو به اتاق خودم برد اونجا یه کیف گذاشت
لوید :
اه 😞ولی چاره ندارم بعد یه مدت برش میگردونم خیلی خستم کرد این کیفم بزارم اینجا اه برم بیرون چند تا کار دارم ( بهتره بگم ماموریت)
انیا من برم زودی بر میگردم خداحافظ
انیا :
یعنی بابا چه کاری میکنه باید کیفشو باز کنم ( چیک ) هاها 😨این که تفنگه یعنی بابا جاسوس 😐ها اونجا دستگاه ارسال پیام های اضتراری هست پس واقعا بابا جاسوسه ( یه جیغ خفه ای کشید ) باید قبل از اینکه بابایی از ماموریت بیاد اینو ببندم ( تق تق ) اکه هی بابا اومد باید زود جمع کنم
لوید:
من اومدم خونه انیا کجایی الو انیا کجایی انیا انیا! یعنی اونو ......
خب تا جایی که تونستم ادامه دادم
تا پارت بعدی بایی لایک کن تا ادامه بدم باییی
لایک و کامنت یادت نره 😊