سلام اسم رمان جدیدم لیدی و راون هست توی این رمان لیدی دختری 18 ساله وارد مدرسه میشه و به راون میخوره چند تا شخصیت هم معرفی کنم ایلا و مت دوست لیدی هست و ژولی و رومه هم دشمن لیدی
ها همشونو درست جواب داد معلومه که دست کمش گرفتم اِم اقا من این دختر رو قبول میکنم
انیا :
منو به خونش برد و بهم گفت که اگه کسی ازم پرسید من دخترشم بگم من دخترش هستم بعدش من رو به اتاق خودم برد اونجا یه کیف گذاشت
لوید :
اه 😞ولی چاره ندارم بعد یه مدت برش میگردونم خیلی خستم کرد این کیفم بزارم اینجا اه برم بیرون چند تا کار دارم ( بهتره بگم ماموریت)
انیا من برم زودی بر میگردم خداحافظ
انیا :
یعنی بابا چه کاری میکنه باید کیفشو باز کنم ( چیک ) هاها 😨این که تفنگه یعنی بابا جاسوس 😐ها اونجا دستگاه ارسال پیام های اضتراری هست پس واقعا بابا جاسوسه ( یه جیغ خفه ای کشید ) باید قبل از اینکه بابایی از ماموریت بیاد اینو ببندم ( تق تق ) اکه هی بابا اومد باید زود جمع کنم
لوید:
من اومدم خونه انیا کجایی الو انیا کجایی انیا انیا! یعنی اونو ......